انیمیشن «فیلشاه» به وضوح پیشرفت ایران در صنعت پویا نمایی را به تصویر می کشد، اما مشکل سینما و انیمیشن ایران، با تجهیزات و یا تکنولوژی حل نمی شود، زیرا مشکل اصلی آن در نوع بیان و روایت قصه است، موضوعی که باید به آن اهمیت داده شود، مانند ساختمانی که زیر بنای مستحکمی ندارد، اما جلوه ظاهری آن طلا کوب شده باشد.
روایت با «پیرنگ» و «درون مایه» خود باعث شخصیت سازی «قهرمان» و «ضد قهرمان» و سپس «کنش» و «گره افکنی» در ذهن مخاطب می شود، تا «تعلیق» را ایجاد کند، اما داستان «فیلشاه» به بعضی از این عناصر پایبند نبوده است، درون مایه آخرین اثر هادی محمدیان، درباره حمله «سپاه ابرهه» به مکه است و کارگردان در ابتدا کار با هوشیاری و شناخت مدیوم انیمیشن، زاویه دید داستان را یک فیل انتخاب می کند، اما چند مشکل به وجود می آید، ابتدا، داستانِ پرده اول کلیشه ای و نخ نما است، بچه فیلی دست و پا چلفتی که پدرش فرمانده قبیله است و فیل کوچک تمامی کار ها را خراب می کند، اما در پرده اول چند نکته حائز اهمیت است، اول انتخاب نام شخصیت ها، اسامی با عنوان های «ماد فیل»، «پاد فیل»، «شاد فیل»، «قافیل» و الخ، آیا چنین اسامی باعث ماندگاری شخصیت های کارتن در ذهن کودک می شود، ویا مخاطب می تواند با آن ها ارتباط بگیرد؟ باید به این نکته توجه کرد که اسامی یکی از مهم ترین و البته سخت ترین انتخاب ها در داستان است که گاهی به خودی خود باعث شخصیت دادن به کاراکتر ها می شود.
اما مشکل بزرگ تر عدم «موقعیت» ومیزانسنی مناسب برای تحول در «شاد فیل» است، شخصیتی که تا چند لحظه قبل، در تمامی کار ها شکست خورده، چگونه و با کدام اتفاق، دگرگونیِ ابتدایی او حاصل ویک تنِ شش نفر را نابود می کند!؟ شاید آقای کارگردان حرف های پدر را دلیل این اتفاق بداند، اما سوالی که در ذهن مخاطب ایجاد می شود این است که مگر پدرش تا کنون فرد دیگری بوده است؟ وبه همین دلیل در پرده اول داستان از یک شخصیت راهنما و «دانا کل» در قصه رنج می برد
در پرده دوم روایت کمی متفاوت می شود والبته متاسفانه ضعیف تر؛ مخاطب تا می خواهد وارد دنیا کاراکتر اصلی شود، ناگهان با هجومی از تیپ هایی ناقص و گاهی شعاری مانند «اسفل و سافلین»، «ابرهه»، «کشیش برنابا» و «مریم» رو به رو می شود که هیچ کدام کارکردی در کنش گری داستان ندارند و از سوی دیگر در اشتباهی فاحش، زاویه دید از «شاد فیل» به «مریم» و حتی گاهی به «اسفل و سافلین» تغییر می کند.
حالا کارگردان در پرده نهایی هر آنچه که کاشته باید درو کند، یعنی گره گشایی و به سرانجام رساندن تمامی شخصیت های داستان، اما مشکل پرده سوم به ماقبل از آن بر می گردد، قصه به شدت از خلا یک «آنتاگونیست» و یا همان ضد قهرمان رنج می برد، وبه همین دلیل کمی باعث تحریف داستان قرآنی می شود وتمامی فیل ها سالم به خانه خودشان بر می گردند
یکی از کاربردهای مهم ضد قهرمان ها ایجاد تحول در شخصیت اصلی داستان است، اما زمانی که اصلا چنین چیزی وجود ندارد، پس مطمئنا دگرگونی نیز رخ نخواهد داد ومهم تر از همه، تعلیق ها کم جان می شود، البته «پاد فیل» قصه پتانسیل تبدیل شدن به یک ضد قهرمان قوی را داشته است، اما نویسنده انیمیشن آن را هم ناقص و به طنز می کشاند تا محمدیان در آخر مجبور شود مانند فیلم های هندی همه چیز را به خوبی و خوشی به پایان برساند، ودر آخر نامی هم از پیامبر اکرم بیاورد و او را در سال عام الفیل در میان مردم قریش متولد کند، مردمی که ظاهرشان بیشتر شبیه به اروپاییان بود تا به اعراب، که به نظر نگارنده چنین استفاده ای کمی بی انصافی از نام پیامبر است!
در هر حال انیمیشن فیلشاه شاید برای گروه سنی کودکان دلچسب و رضایت بخش است، اما بعید است بتواند نوجوانان را راضی و وقانع کند، البته این نکات منافاتی با حمایت از انیمیشن ایرانی ندارد و دلیل این مشکلات مشخص است، صنعت انیمیشن بسیار پر خرج است، اما متاسفانه هنوز در ایران متوجه اهمیت آن در تغییر نگاه نسل ها نشده است، تاثیری که می توان در انیمیشن های هالیوودی رو کودکان گذشته و نوجوانان امروزی مشاهده کرد.
ارسال نظر